این اتفاق ممکن است برای هر طراحی بیافتد: یک مشتری و یا یک همکار در رابطه با کاری که انجام دادهاید یک نظر بسیار ارزشمند بدهد.
بازخورد چیز بسیار مهمی است. مشکل اصلی که همراه با این المان ها می آيند و طراحان نمی خواهند هیچوقت بشنود این است که آنها باعث به وجود آمدن یک سد در پروسه ارتباط می شوند. در اینجا می خواهیم با چندین مشکل و مسئلهی از این دست همراه باشیم و به شما بگوییم که از چه راه هایی می توانید آن ها را مدیریت کنید.
۱. من از این خوشم نمیآید
بهاحتمالزیاد،اینعبارتیکیازبیفایدهترینعباراتدرطولتاریخطراحیاست. چراازاینخوشتاننمیآید؟
برای اینکه متوجه شوید بعضی از چیزها برای مشتری کار نمی کند، باید از آنها چند سوال مختلف بپرسید. بسیاری از مردم تنها روی این فلسفه هستند که می گویند «وقتی طرح را نگاه می کنم، می دانم راجع به چیست». اما در حقیقت این فلسفه کاربردی نیست و هیچ منطقی در پشت آن قرار نگرفته است.
هر زمان که شما با چنین پاسخی از طرف مشتری روبرو شدید، سعی کنید از پیش یکسری از سوالات را طرح کرده باشید. درباره رنگ، طرح کلمات، تصاویر و … بپرسید تا متوجه شوید درست از کجای طرح شما خوشش نیامده است. بسیاری از اوقات مسئله تنها به انتخاب فونت برمیگردد که برای رفع کردن آن نیازی به انجام کارهای بسیار سختی نیست.
2. من بودجه ندارم
امروزه اگر به رایگان کار کنید، مطمئن باشید که در آینده هیچوقت کارتان ارزش بالایی نخواهد داشت. در حالی که بعضی از کارها را به صورت عمومی به رایگان انجام می دهید، اما وقتی برای آن کار یک طراح را استخدام می کنید، باید به وی پول بدهید. تنها در این صورت است که وی مشغول به کار می شود.
اگر مشتری شما روی موضوع تجارت و میزان پولی که قرار است به شما بدهد، بحث کرد، بهتر است تا در یک دوره زمانی کوتاه در رابطه با میزان هزینه امور طراحی به آنها نکاتی را متذکر شوید. درباره میزان زمانی که باید صرف کنید، نرم افزارهایی که باید بخرید و تجربیات خودتان صحبت کنید. در این شرایط اگر مشتری باز هم مایل به پرداخت هزینه نشد، بهتر است آن مشتری را ول کنید.
۳. آیا می توانی لوگو/تصویر خود را از وبسایت بردارید؟
ام … خیر.
۴. این را POP کنید
خب، دقیقا منظور از POP چیست؟
این عبارتی است که هر کسی تمایل دارد تا از آن استفاده کند، اما واقعا هیچکس نمی داند منظور این کلمه چیست. آیا یک رنگ است، یک کپی است، اندازه است؟ آیا منظورش این است که یک چیز امروزی، نو و محبوب باشد؟ بهتر است به عقب برگردید و از مشتری بپرسید که به چه عناصری احتیاج دارد تا متفاوت باشد.
بسیاری از اوقات این شروع یک مکالمه طراحی است. قبل از اینکه از مشتری فرار کنید، اطلاعاتی را از وی بیرون بکشید. از آنها بخواهید نمونه هایی که خودشان دوست دارند و می خواهند طرحشان شبیه به آن شود را به شما نشان بدهند.
۵. آیا می توانید لوگو را بزرگتر کنید؟
بعضی اوقات لوگو نیاز دارد که بزرگتر باشد، مشتری همیشه اینگونه فکر می کنند. این برندشان است و آنها می خواهند آن را تا جایی که می توانند، نمایان و برجسته نشان بدهند.
روی این موضوع مصاحله کنید. تصور کنید که دارید طرح را از ابتدا می سازید، لوگو را به اندازه ای بزرگ کنید و همراه با آن تغییرات در لایه طرحتان را نیز ایجاد کنید.
البته اگر فکر می کنید که لوگو به اندازه کافی بزرگ است، بهتر است که با مشتری یک صحبتی در رابطه با اندازه و مقیاسش با المان های دیگر بکنید. در این صحبت سعی کنید به وی بگویید که اگر لوگو بزرگتر شود ممکن است باعث دور شدن از هدف اصلی وبسایت شود.
۶. فقط خلاق باشید
در یک کلام دیگر … «من هیچ ایدهای ندارم که چه می خواهم»
اینگونه از مشتری، واقعا بدترین نوعشان هستند. استفاده کردن از جلمه «فقط خلاق باشید» درست مانند یک نقد و یا نظر است که معلوم نیست به کجا ختم می شود.
با این فرض که حرفشان درست باشد شما می توانید با پرسیدن چند سوال ساده به حرفهای وی جهت بدهید و متوجه شوید که چرا این سخن را گفته است. برای مثال می توانید سوالات زیر را از وی بپرسید:
- شرکت و تجارت شما چهکاری را دقیقا انجام می دهد؟
- آیا از مواد چاپ شده و یا دیجیتالی در کارتان استفاده می کنید؟
- هدف اصلیتان چه نوع مشتری هایی است؟
- می خواهید که طراحی چه کاری را برایتان انجام دهد؟
- در چه قالبی می خواهید از طراحیتان استفاده کنید؟ (پرینت، وب و …)
۷. من از این طراحی خوشم می آید، این را درست کن
یحتمل این همان زمان برای سرقت یک اثر هنری است. کپی کردن یک طرح تنها یک راه حل بد و اشتباه است.
بسیار خوب، اشکالی ندارد که از چند طرح مختلف ایده بگیرید و از آنها استفاده کنید، اما دقت کنید که طرح شما نباید دقیقا شبیه طرحی دیگری باشد. این کار به اعتبار و شهرت شما آسیب وارد می کند و می تواند برای مشتری مسائل و مشکلات تکان دهندهای را به وجود بیاورد.
۸. آیا می توانید با تمام آن ایدهها کار کنید؟
این موقعیت بسیار سختی است: شما استخدام شدهاید و در مصاحبه اول کاریتان با سوالات بسیاری روبرو هستید، این دقیقا مانند حالتی است که از یک قطار در حال سقوط باشید.
بسیار مهم است که پس از مواجه شدن با سوالات، به درستی و مطابق یک خط داستانی از ابتدا شروع به توضیح دادن بکنید. بسیاری از طراحان در زمان نوشتن قرارداد، تمام شرایط را ذکر می کنند و تمام وظایف را می پذیرند. این در حالی است که طراحان هوشمند برای این مرحله خط های زمانی درست می کنند و می گویند که تا یک نقطه معلوم زمانی من کارهایی را برای شما انجام می دهم. اگر اینکار را نکنید، مشتری پروژه های بسیار سنگینی به شما می دهد و وظایفی بر دوش شما خواهد گذاشت که در حقیقت برآورد کردن آنها بسیار سخت است.
۹. بیاید با هم روی این موضوع کار کنیم
همکاری کردن چیزی است و طراحی همراه با مشتری کاملا چیز دیگری است.
در این موقعیت بهتر است که مشتری خودتان را مدیریت کنید. همانطور که نشسته اید و مشغول طراحی هستید، به مشتری چند پیشنهاد ساده بدهید:
- لیستی از طراحی هایی که دوست دارد را به وی نشان دهید
- از خودتان و وی عکس بگیرید
- مجموعهای از المان های طراحی که دوست دارد را برای وی جمع آوری کنید و به وی نشان بدهید
- و… .
بعد از این کار متوجه شوید که باید مشتریتان را در یک حلقه بی پایان از این کارها قرار دهید. دوره زمانی طولانی بدون داشتن ارتباط می تواند بسیار کمک کننده باشد. برای آنها کارهای الکی بترشاید، در آن ها احساسی به وجود بیاورید که انگار در حال کمک کردن به پروژه هستند.
۱۰. نباید طول بکشد
هیچ چیز به این میزان که به طراح بگویید این کار نباید زیاد طول بکشد، احساس بی ارزش بودن طرح را در طراح درست نمی کند. حقیقتا این کار توهین آمیز است.
البته در خاطر داشته باشید که قبل از اینکه هرگونه چیزی را رد کنید، مودبانه به آنها بگوید که می خواهند چه کاری را برای آنها انجام بدهید؟ بازه زمانی آنکار چقدر است و میزان پولی که می خواهند بدهند چه مقدار است. اگر خواستند دوباره به کارهای خسته کنندهشان ادامه دهند، بهتر است آنها را به آتش بکشید (: .
شیوا محمدی